loading...
hair
omid بازدید : 60 جمعه 28 بهمن 1390 نظرات (1)

یوسف ای گم شده در بی سروسامانی ها این غزلخوانی ها،معرکه گردانی ها سربازارشلوغ است.

توتنها ماندی همه جمع اند،چه شهری،چه بیابانی ها

چیزی از سوره یوسف به عزیزی نرسیدبس که درحق توکردندمسلمانی ها

همه دردست ترنجی وازاین می رنجی که به نام توگرفتند چه مهمانی ها

پیرهن چاک وغزلخوان وصراحی دردست خوش به حال تونیمه شب زندانی ها

خواب دیدم که زلیخایم وعاشق شده ام ای که تعبییر توپایان پریشانی ها

این چه شمعی است که عالم همه پروانه اوست،این چه پروانه  که کرده است پرافشانی ها

یوسف گمشده دنباله ی این قصه کجاست؟بشنوازنی که غریب اند نیستانی ها

بوی پیراهن خونین کسی می آید این خبر رابرسانید به کنعانی ها...

omid بازدید : 47 پنجشنبه 27 بهمن 1390 نظرات (0)

روحم وروی ابر می خوابم

خسته ام،توی قبرمی خوابم

بوسه ات مانده روی بازویم

مادرم گریه می کند رویم

توی یک قبر تنگ وبن بستم

مثل یک مرده درخودم هستم

روح من داغ ونیمه جان مانده

چشیم هیم به آسمان مانده

حالت گیجی بدی دارم

استخوان دردممتدی دارم

بوی بارن گرفته پیرهنم

مزه ی سنگ می دهد دهنم!

زنگ توازصدام افتاده

روحم از پشت بام افتاده

خاک می ریزداز نفس هایم

 

 

دو ، سه ساعت شده که اینجایم

نورافتاده برسررویم

یک فرشته نشته پهلویم

عطر بالش یواش می آید

بوی سیب از صداش می آید

نفسش توی قبر، پخش وپلاست

شکل رویای مادرم ، حواست.

شکل یک سیب سرخ،درسبداست

اسم وفامیل مرده را بلداست

ساکن برج سوم ماه است

بالش هایش بلند و کوتاه است.

مثل یک ماه توی بافه ی نور

مایه ی اهل قبور!

روبه رویم نشسته باخنده

قطعه تون ریفتون چنده؟


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 3
  • بازدید کلی : 82